146
بخش۹
رنجوری تو را
باور نمی کنم
ای پیش مرگ تو همه رخشنده اختران
تو مرگ آفتاب درخشان و پاک را
باور مکن
که ابر ملالی اگر توراست
چونان غروب سرد غم انگیز بگذرد
دردی اگر به جان تو بنشست
این نیز بگذرد
تهمت به تو ؟
تهمت زدن چگونه توانم به آفتاب ؟
لعنت به آن کنم که دو رو بود
نفرین به او کنم که عدو بود